بر بدنه ایستگاه اتوبوس
بر سطح آسفالت خیابان
آنهم در محل عبور عابر پیاده
او بی مهابا مشت می زند
با کسی پدرکشی ندارد
مشت می زند بر همهمه ازدحام مرکز خرید
بر پوسته ترک خورده آسمان شهر
آیا او دارد مشت می کوبد
برچیزی مثل کسالت
یا از طبیعت و تعریف اندوه
یا شاید او یک کودک بی قرار است
که تنها پوست ترکانده است
و هیکل بزرگ کرده است
ولی او نه گریه می کند
نه پستانکی را گم کرده است
و توضیح نمی دهد
و فقط مشت می زند
No comments:
Post a Comment