Saturday, August 18, 2012

مشت زن

از خشم و شاید نومیدی
بفش رنگ است ولی بی صداست
او دارد دیوانه وار
بر متن شهر و بر حاشیه کوه و دشت
مشت می کوبد
و فقط مشت می کوبد
با نوعی قاطعیت
انگار می خواهد بیدار کند

- چیزی بگو مرد و فریاد کن
اما او به شدت ساکت است
و اگرچند چشمهایش باز هستند
شاید کابوس می بیند
و دارد مشت می کوبد و مشت می کوبد
که آن را دور کند
و فراری دهد
و شاید هم بیرون کابوس است
و کابوس دارد تهدیدش می کند
و شاید هم مشت می کوبد
زیرا که گرفتار شده است.

No comments:

Post a Comment